Languages

English            فارسی            Français            Deutsch

فراخوان - Proclamation

فراخوان خانواده‌های دانشجویان دستگیر شده مراسم 16 آذر سال 86
درموج دستگیری های بی‌سابقه‌ی دانشجویی در آستانه‌ی روز 16 آذر(روز دانشجو) بیش از 30 تن از دانشجویان آزادی‌خواه و برابری‌طلب دانشگاه‌های سراسرکشور بازداشت شده‌اند. شگفت این که 16 آذر که نماد مبارزه با رژیم وابسته‌ی شاهنشاهی و سلطه‌ی بیگانه بوده است از سوی جمهوری اسلامی نیز تحمّل نمی‌شود. آن چه امسال در روز دانشجو روی داد، تکرار همان صحنه‌هایی است که رژیم گذشته هر ساله در برخورد با جنبش دانشجویی ایجاد می‌کرد. گرامی‌داشت روز دانشجو سنت پنجاه و چند ساله‌ی جنبش دانشجویی ایران است و دانشجویانی که امسال به اتّهام برگزاری مراسمی ، با محوریت مخالفت با جنگ و تحریم، بازداشت شده‌اند در زمره‌ی شریف‌ترین فرزندان این آب و خاک‌اند. ما خواهان آزادی سریع و بی قید و شرط فرزندان اسیر خود هستیم.
کمیته‌ی پی جوی آزادی دانشجویان دربند

لیست اسامی امضا کنندگان فراخوان

*برای امضای این فراخوان نام خود را به آدرس seeking.committee@gmail.com بفرستید

Proclamation of the arrests on the University Students’ Day
On the threshold of the 16th of Azar (December 7) the University Students’ Day in Iran, more than 30 “Equality and Freedom-seeking Students” have been arrested. Surprisingly, 16th of Azar – the symbol of the struggle against dictatorship of the ex-imperial regime – is not tolerated by the Islamic Government either.What has happened during this ceremony – the main pivot of which was the opposition to war and sanction – is the repetition of the same scenes of the previous government.The commemoration of the University Students’ Day is the tradition of more than 50 years and the ones who have been arrested this year are the most honest children of our country. We want the unconditional and immediate release of our captivated students.
Seeking Committee for the Freedom of the University Students
to sign the petition send an email to the following address : seeking.committee@gmail.com *
Appel
Au seuil du 16 Azar (le 7 décembre), journée de commémoration des mouvements étudiants en Iran, plus de 30 activistes étudiants intitulés "partisans de l'égalité et la liberté" ont été arrêtés. Fait surprenant, 16 Azar, le symbole de la lutte contre la dictature impérial, n'est pas toléré par le gouvernement islamique non plus. Ce qui s'est-il passé au cours de cette cérémonie est la répétition des mêmes scènes de répressions qu'au temps de l'ancien régime. La commémoration de la journée des mouvements étudiants est une tradition de plus de 50 ans chez les libertaires de notre pays et ceux qui ont été arrêtés cette année sont les enfants les plus honnêtes de celles-ci. Nous demandons la libération immédiate et inconditionnelle de nos étudiants captivés.
Comité pour la libération des étudiants emprisonnés.
Signer la pétition en envoyant un mail à : seeking.committee@gmail.com

Familien der wegen Studententag am 07.12.2007 verhafteten Studenten biten um Unterstüzung
Vor dem Studnetentag am 07.12 sind über 30 Studenten, die für Freiheit und Gelichheit kämpfen, überall in Iran und während beispielosen Aktionen der Sicherheitskräfte, verhaftet worden.
Unglaublich! Der Studenttag, ein Symbol der Kampfes gegen das Schah-Regime, wird von der Islamischen Republik nicht geduldet!
Die Aktionen gegen die Studenten in diesem Jahr sind Widerholungen der Razzien gegen Studenten in der Schah Zeit.
Sie über 50 Jahren wird dieser Tag in Iran gefeirt. Die in diesem Jahr verhafteten Studenten wollten Versammlungen veranstalten und ihre Ablehnung gegen “Krieg und Sanctionen“ laut machen.
Sie gehören zu den ehrlichsten Kinder dieses Landes.
Wir verlangen die baldige und bedingslose Freilassung unserer inhaftierten Kinder.
freilassungsuchende Kommittee für verhaftete Studenten
Um diese Liste unter zu schreiben,Schiken Sie eine E-mail an : seeking.committee@gmail.com

گزارش شماره 12 از اقدامات خانواده ها

امروز یکشنبه 9/10/86 خانواده ها طبق تصمیمی که دیروز گرفتند، برای ملاقات با آقای سالاری کیا به دادسرای عمومی دادگاه های انقلاب رفتند. در آنجا پس از ساعتی انتظار و تحمل برخوردهای نامناسب مسولین دم در بالاخره موفق به دیدن وی شدند. پس از شرح ماوقع توسط خانواده ها و اقداماتی که تاکنون کرده اند و نیز بی اطلاعی از وضعیت فرزندانشان که موجب نگرانی بیش از حد آنها شده است، آقای سالاری کیا به آنها گفت که نامه ای خطاب به آقای حداد، تنظیم کرده و درخواست خود را در آن مطرح کنند. خانواده ها نیز همانجا نامه ای را تنظیم کرده وبه امضای همه رسانده اند. در این نامه آنها ابتدا شرحی از نحوه و زمان دستگیری فرزندانشان، بی خبری از وضعیت آنها در مدت این یک ماه داده و خواستار آزادی بی قید و شرط هر چه سریعتر عزیزانشان و دست کم دادن اجازه ملاقات با آنها شده اند. در پایان آقای سالاری کیا نامه را پاراف کرده و مهر و لاک نموده و به خانواده ها داده است تا آن را به آقای حداد برسانند.
خانواده ها دوباره سوار بر مترو برای چندمین بار پیاپی به دادگاه انقلاب رفتند تا نامه را به آقای حداد برسانند. با در دست داشتن نامه، یکی از مادران توانست برای اولبن بار پس از گذشت یک ماه، بالا برود تا آقای حداد را ببیند (تا پیش از این خانواده ها تنها از طریق تلفن و از طبقه همکف توانسته بودند با بازپرسی شعبه 2 تماس بگیرند.). البته همانطور که انتظار می رفت وی تنها توانست نامه را به آقای فلاح، رئیس دفتر وی بدهد و به او گفته شد که آقای حداد نیستند. مادر این دانشجوهمچنین در مورد وضعیت پرونده ها پرسیده بود و به وی گفته شد که پرونده ها هنوز نیامده است.
خانواده ه های دانشجویان دربند، فردا دوشنبه برای پیگیری نامه خود مجددا به دادگاه انقلاب مراجعه می کنند.
آنها همچنین مطابق هر دوشنبه و برای چهارمین هفته به زندان اوین می روند، تا در صورت نگرفتن ملاقات دست کم پول یا لباس برای عزیزان خود بفرستند و به این ترتیب حضور خود را به آنها اعلام کنند.

گزارش شماره 11 از اقدامات خانواده ها

امروز شنبه 8/10/86، مقارن با عید غدبر، خانواده های دانشجویان، که با وجود پیگیریهای هر روزه ی خانواده هایشان هنوز در زندان های انفرادی اوین به سرمی برند، در مقابل زندان اوین جمع شدند. خانواده های دانشجویان که تعداد آنها حدود 20 نفر بود، صبح امروز و در پی سکوت آقای محمدی و بی جواب گذاشتن خانواده ها در مورد وعده های ملاقاتی که برای عید غدیر داده بودند، در مقابل زندان اوین گرد هم آمدند. آنها خواستار پاسخگویی مسوولین در مورد این بازداشتهای طولانی، بدون دادن اجازه تماس تلفنی و ملاقات؛ و عدم پاسخگویی صریح مسوولین در مورد وضعیت افراد بازداشتی بعد از گذشت قریب به یک ماه بودند.
پس ازمدتی آقایی که از داخل زندان خارج شده بود و به گفته برخی خانواده ها مسوول بند 209 بود، به سمت خانواده ها آمد. البته وی خود این قضیه را نفی می کرد و گفت که این بند به آنها ارتباطی ندارد. وی همچنین به خانواده ها گفت که امروز تعطیل است و هبچ کس برای پاسخ گویی نیست و بهتر است که آنها هم بروند و در این هوای سرد نایستند.
اما خانواده ها به جای ترک محل از سربالایی خاکی دم در اوین بالا رفتند و همگی در مقابل در اصلی اوین ایستادند و با کوبیدن به در و فراخواندن سرباز وظیفه از وی خواستند که با یک مقام مسوول تماس بگیرد.پس از مدتی انتظار، آقایی که خود را جانشین رئیس زندان معرفی کرد، در جمع خانواده ها حاضر شد. یکی از مادران توضیح داد که این خانواده ها برای چه آنجا هستند ودر این روز تعطیل و در این هوای سرد به دنبال چه آمده اند. مسوول مربوطه هم مانند سایرین گفت که مسوول بند عمومی است و امروز تعطیل است و بجز چند افسر نگهبان هیچ کس در بندها نیست. وی در مقابل اعتراض خانواده ها و بویژه برخی که فرزندانشان هنوز با گذشت حدود یک ماه با منزل تماس نگرفته اند، گفت که آنها هم نمی توانند کاری کنند.وی افزود که الان هم تلاش کرده که با مسوولین تماس بگیرد اما نتوانسته است. وی در پاسخ به اعتراضات پیوسته و خشم خانواده ها گفت که این مسأله به آقای مرتضوی مربوط می شود و آنها باید به رئیس دفتر وی آقای سالاری کیا، که رئیس امور زندانها هم هست، مراجعه کنند.
امروز برخلاف وعده های مسولین هیچ قرار ملاقاتی به خانواده ها داده نشد. حتی یک تماس تلفنی هم با آنها گرفته نشد. امروز با گذشت نزدیک به یک ماه از دستگیریها و با وجود مراجعات مکرر خانواده ها به هر شخص و نهاد دولتی، هنوز بیش از 7 تن از دانشجویان حتی کوچکترین تماسی با خانواده های خود نگرفته اند. با این حال و با وجود بی اعتمادی به حق خانواده ها نسبت به مسوولین، آنها همچنان با عزمی راسخ و با احترام به عقاید فرزندانشان در راه آزادی آنها از پای نمی نشنینند.

فردا یکشنبه 9/10/86 خانواده ها یه دفتر آقای سالاری کیا (در میدان ارگ) می روند تا صدای خود را به وی و به آقای مرتضوی، دادستان کل استان تهران، هم برسانند و از وی در مورد این بازداشتهای طولانی وغیرقانونی و وضعیت فرزندانشان توضیح بخواهند. خانواده ها خواهان آزادی هر چه سریعتر عزیزانشان هستند.

نامه رسیده

و اینک حکایت 43 نفر (70 سال پس از 53 نفر)

70 سال گذشت از دورانی که رضا شاه، گروهی از روشنفکران جوان و میان سال مارکسیست ایرانِ آن زمان را بازداشت کرده و به حبس بلند مدت محکوم کرد. گروهی که بعدها به نام 53 نفر ملقب گشت و نظامی که در تاریخ به خاطر برخوردهای این چنینی، نظام استبداد و دیکتاتوری نام گرفت.

شاید این نخستین سرکوب از سرکوبهای استبدادی بدان شکل مشخص، با آن حجم از افرادی با گرایشات سیاسی و فکری خاص بود که در تاریخ ایران اتفاق می افتاد. 53 نفری که به جرم روشنفکری محکوم می شدند.

پس از آن جریان و سقوط رضاشاه و سپس ظهور و سقوط فرزند دیکتاتورش محمدرضا شاه، فریاد آزادی خواهی جامعه ایران که با ریخته شدن خون بسیاری از آنان همراه بود، به ظهور جمهوری اسلامی انجامید. حکومتی که با داعیه بسترسازی جامعه‌ای آزاد و مستقل( با شعار استقلال، آزادی) بر سر کار آمد، و همراه با آن فریاد دیکتاتوری و استبدادی بودن حکومت های پیشین راسر می داد، و نیز این که ایران آزادترین کشور دنیاست و...... لیکن همین حکومت ما را با حکایتی مشابه آن چه 70 سال پیش با نام سرکوب رضاخانی انجام گرفت رودرو ساخته است: حکایت( یا حماسه) 43 نفر.

43 نفر دانشجوی آزادی خواه و برابری طلبی که به جرم فریاد زدن انسانیت در روزی که متعلق به خودشان است، بازداشت شده و در این بین دانشجویان ساکن تهران به زندان اوین منتقل شدند. حال به سرعت این پرسش در ذهن شکل می گیرد: آنانی که بر طبل دیکتاتوری بودن رضاخان می ‌کوبند چقدر آزادی نصیب جامعه کرده‌اند که پس از 70 سال همان حکایت سرکوب را تکرار می کنند؟

این قصه تکرار سرکوب آزادی‌های فکری و سیاسی در ایران تا به کی و تا چه حکومت‌های دیگری ادامه خواهد یافت؟

قطعاً پاسخ به این پرسش به میزان انسجام و اتحادِ گروه‌ها و قشرهای روشنفکری سیاسی جامعه و نیز عموم مردمی که دغدغه‌ی آزادی خواهی و برابری طلبی دارند بر می گردد که چه پاسخی به سرکوب‌های این چنینی بدهند، چرا که سکوت در این گونه مواقع عملاً به معنای تایید این گونه برخوردهاست.

شعری از روزبه صف شکن

رهاورد ِسفري تلخ ، با طعمي گس در دهانت ،

تني زخم و همه خشم

خاموش ِ خشونتي ناگزير بر بند بند ِ وجودت .

جنيني کال در زهدان عشق و شور

که به سقطي ناباورانه اش نشستند

به باورِ گناهي بي فرجام ،

و چنين شد !

و دردي پيچنده در کلاف هاي استخواني ِپيکرت

آن گاه فزوني گرفت

که تو دانستي

در اين ميانه آنچه فرجامي است را

مي بايدت تنها بر دوش کشي ،

چون بغضي نمناک که مي فشرد گلويت را

يا چون حجم سنگين زمان بر گونه هايت

که اشک هايت را نيز در رقص لرزانشان

نشان ممنوع مي زد .

و آنچه بر جاي مي ماند

کالبد بي جان ِ تو بود

مصلوب ب ديواره هاي سنگين خاطراتت

تنها رها شده در آغوش باد .

در گوشَت

شبانسرود خوف و خروارها دروغ

و راستي براي به ديده آمدنت

به راستي چه کم !

از دست ها و پاهايت

گلميخ هاي سُربين از تعهدي خام روييده بود

و از شيار زخم هايت

خونابه هاي شک چه سان که روان بود .

در قفايت

ديواره اي سرد

بر آمده از سنگ سخت رسالتت

به زندگاني ات وا مي داشت

و در برابرت

مِهي غليظ و کور

تا هيچ ديده اي را به آشنايي در نيابي ،

چرا که فغان و دردت را

ديگر در اين ميانه

بر هيچ کس نشاني نمانده بود ،

نه بر مرده اي ،

نه بر زنده اي ،

نه اکنون ديگر بر زخم زننده اي !

آن روز که تازيانه اي

بافيده از رشته هاي پولادين اراده ات را

چنان سخت بر پيکر ارزوهايت فرو مي نشاندي

که مي راند از تو

شوق هر عشق ديگر را ،

آن روز که ورزايي سترگ در درونت

بر بگسليدن اين زنجيرهاي کهنه را

از درون ماغ بر مي کشيد

و تورا توان ِ شنيدن ِزادمان حلقوم ِخسته اش نبود ،

مي بايدت در ميافتي

آن آني را

که در درون خويش

پس خواهي نشست بي کس و تنها

بر فراخناي تالار ذهن ِبه باورِ نامردمي خميده ات .

تالاري متروک

با سقفي کوتاه ،

ايستاده بر چهار ستون سنگي ِ فرتوت

که بر هر ديوارِ فروريخته اش

نقش خاطره اي بود از خداياني مست

در بزم بسيط شبانه شان

که دمي مستي زسر فرو نگذاشتند

تا آني

جامي نيز

از جان مايه ي حزين حقيقت به کام کشند .

o

و اينک آني که چنين گذشت ؛

برابرت را بپاي ،

يقين بدار ،

هم اوست .

شعر شماره ی 10 از کتاب "گلمیخ های سربین"، اثر روزبه صف شکن، انتشارات آیینه جنوب، 1384

برای دانشجویان آزادی خواه و برابری طلبِ دربند

سرمای زمستان را

در جست و جوی دو واژه ی مکمل

ندیدن خانواده را

در جست و جوی دو واژه ی مکمل

نه! به حریر خواب را

در جست و جوی دو واژه ی مکمل

تنهایی و تنها دیوار را

در جست و جوی دو واژه ی مکمل

فراغت اجباری از تحصیل را

در جست و جوی دو واژه ی مکمل

آری! همه را

با آغوش باز می پذیری

تنها برای دو واژه ی مکمل

آزادی

و برابری

دیدار خانواده های دانشجویان دربند با علی اشرف درویشیان



پس از خیر مقدم از طرف شهناز(همسر علی اشرف درویشیان) که با مهربانی و گشاده رویی می خندد وقتی از در به سمت راست می پیچی تازه می فهمی چرا روی مقوای بزرگ کنار در نوشته شده بود: "لطفا بابا را نبوسید" و زیر آن "با تشکر" را در یک قلب نوشته بودند.

تا شهناز خانواده های دانشجویان دستگیر شده را به سمت چند مبل و صندلی موجود که تعدادشان کافی نیست هدایت کند نویسنده‌ی سالهای ابری با کمک عصا در حالی که دستِ چپش به گردن آویزان بود،کاملا از جا برخاسته است.

کاری که باعث می شود شهناز شتابان به سوی او خیز بردارد. "پس چرا پا شدی؟". و رو به جمع حاضر می گوید: "تا به حال این کار را نکرده. آخه ممکنه آسیب ببینی."

علی اشرف درویشیان خیره نگاه میکند سری تکان میدهد ولی تا ورود آخرین نفر همچنان ایستاده باقی می ماند. با صدایی که به سختی شنیده می شود خوش آمد می گوید.

چون خانواده ها تازه از مجلس و دادگاه انقلاب آمده اند و همه نتوانسته اند در هر دو جا حاضر باشند با هم حرف می زنند و اطلاعاتشان رابا هم ردو بدل می کنند. گویی حضور این عزیزِ آرامی را که برای قوت گرفتن به دیدنش آمده اند فراموش می کنند. امروز به آنها گفته اند که کاری نکنید که پرونده ها به خانواده ها هم کشیده شود. حال آن که رفته بودند پیش رییس کمیسیون اصل نود مجلس از آزادی فوری فرزندانشان بشنوند چیزی را که به همراه نزدیک سه هزار نفری که فراخوان آنها را امضا کرده بودند از همان ابتدا خواسته بودند. شروع می کنند این ها را انتقال بدهند به او که با چهره ای استخوانی به آنها نگاه میکند. شاید بر خلاف انتظارشان اما، مردِ همیشه ایستاده می زند زیر گریه.مادرش وقتی کودکی بیش نبود و از صحنه شلاق زدن سربازها هق هق گریه اش بلند شده بود به او تشر زده بود که: "آخر مگر برادر پدرت است که برایش گریه می کنی؟". اما ظاهرا تشرهای دوران کودکی بر نویسنده و معلم امروز بی تاثیر بوده است. چون گریه اش خیلی طول می کشد.

شهناز که تلاش می کند او را آرام کند خودش هم با او همنوایی میکند در گریه. مادرها به آن دو دستمال می دهند. به نظر می رسد این زن و مرد هم چنان دردِ خلق برایشان نه درد برادر که درد خودشان است.

مادری با لبخندی دژم می گوید:"دوست نداشتیم شما را متاثر کنیم. ما خیلی افتخار می کنیم شما رو تونستیم بیینیم."

یکی دیگر می گوید "چه بخواهید چه نخواهید همه آن بچه ها و همین طور ما فرزندان فکری شما هستیم،هنوز دیری نیست که داستانهای شما را برای همین بچه‌هایِ دربند شبها می خواندیم تا بخوابند". همان مادری که دژم می خندید با همان لبخند می پرسد: حالا ما دارا ییم یا ندار؟ جواب می شنود:" هم دارا ییم و هم ندار . نویسنده تا واقعاً خودش را نگذارد جای مردم نمی تواند بنویسد. من حال شما را می فهمم. ظلم هست ستم هست اما باید ایستادگی کرد. خیلی شجاع اند این بچه ها. من به شما و بچه هاتون افتخار می کنم. در همین وزارت ارشاد الان هستند کسانی که در عمرشان یک داستان پنج صفحه ای هم ننوشته اند اما می آیند و نظر میدهند مثلا در مورد رمان ده جلدی دولت آبادی. من یه موقعی سومین بار بود که دستگیرم کرده بودند بردندم کمیته.طرف گفت باز تو آمدی، دست بردار نیستی؟" و با این جمله گویا آن صحنه را مجسم کرده باشد لبخندی بر چهره اش نقش می بندد. گویی همه از این لبخند خوشحال می شوند که شلیک خنده فضای هال خانه را که به جز همین مبل ها و تلویزیونی کوچک چیزی در آن نیست پر میکند. و انگار او هم ترغیب می شود بیشتر بگوید:

"ازهمان ده دوازده سالگی عاشق مطبوعات کتاب و اینها بودم. دو تا خاطره براتون بگم. کرمانشاه زمستونا سرد بود. تا سیزده بعد از عید کرسی رو جمع نمی کردن. من درازکشیده بودم زیر کرسی.داشتم کتاب می خوندم. پدرم گفت پاشو برام آب بیار. کتاب به دست رفتم براش آب آوردم. وقتی دادم لیوانِ پر رو بهش کمی ریخت رو دستش گفت اون چیه دستت؟ اومدم بگم کتابه یه پس گردنی بهم زد و گفت تو حواست به آبه یا به کتاب؟

یه بار دیگه یه مجله ای اون موقع ها در می اومد به اسم ترقی من وا میایستادم دم روزنامه فروشی در که میاومد می گرفتم بدو می اومدم خونه که بخونم. یه روز که نفس زنان رسیدم خونه پدرم گفت چته؟ گفتم هیچی من به عشق ترقی اومدم خونه.پس از دریافت یک پس گردنیِ دیگه، در اومد که: احمق تو باید به عشق خدا بیایی خونه به عشق ترقی اومدی خونه؟"

اما ظاهرا داستان نویس بزرگ از علاقه جمع به وجد آمده بود، چون پس از لحظه ای درنگ ادامه داد: "خیلی که ما بچه بودیم پدرم ما را مجبور کرد علاوه بر مکتب، درس دینی هم بریم: ما سه تا برادر بودیم سه تا کلاه برایمان داده بود بدوزند که روی آنها نوشته شده بود بسم الله الرحمن الرحیم و یادمان می د ادند مثلا از بر کنیم که: ز بسم الله نبود بهتر کلاهی بنه بر سر برو هر جا که خواهی. و یا این که : اول مطلع دیوان اسرار قدیم هست بسم الله الرحمن الرحیم" !!!!!

پس از چندی که از خاطراتِ قدیم تعریف کرد با همراهی و یادآوری های شهناز، در موردِ وضعیت کنونی و شرایطی که جامعه به آن گرفتار بود صحبت کرد. او می گفت: گرفتاری بچه‌ها به خاطر: نظام سرمایه داری است، ارزش افزوده‌ای که از تلاش همین خلق حاصل می شود.نظام سرمایه داری ایران که بخشی از نظام سرمایه داری جهانی است ، الان عنان گسیخته در حال تاخت و تاز است.

پس از لختی سکوت ،وقتی فراخوان آزادی دانشجویان را به آنها نشان دادند هردو بی درنگ آن را امضاء کردند.

درنهایت خانواده ها با تشکر از میهمان نوازی این زن و مرد مهربان خانه را ترک کردند.

میهمانی کوتاهی بود و خیلی حرفها ناگفته ماند، قرارشد دفعه‌ی بعد پس از آزادی بچه های دربند، با آنها پیش شان برویم.

تجمع اعتراضی در مقابل زندان باستیل

در حمایت از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در بند دانشگاه های ایران

بیست و هشتم دسامبر

از ساعت هفده الی نوزده

در میدان “باستیل”

سه هفته از برگزاری مراسم ١٦ آذر می‌گذرد و بیش از چهل تن از دانشجویان آزادی‌خواه و برابری‌طلب دانشگاه‌های سراسرکشور همچنان در بازداشت بسر می‌برند.

از این روی دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دانشگاه های ایران روز جمعه ٢٨ دسامبر برابر با ٧ دی ماه را بعنوان روز جهانی اعتراض به دستگیری دانشجویان در ایران اعلام کرده‌اند.

در این راستا و در جهت اطلاع اذهان عمومی و حساس کردن جوامع بین‌المللی ما جوانان ایرانی آزاد- پاریس در کنار انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران دست به تظاهرات ایستاده‌ای خواهیم زد.

جوانان ایرانی آزاد- پاریس
بیست و ششم دسامبر دو هزار و هفت

Manifestation à Paris

Journée de soutien Internationale aux

Etudiants emprisonnés en Iran

Vendredi 28 décembre 2007

Place de la Bastille à 17H00

Trois semaines après la cérémonie de commémoration du mouvement étudiant de 16 Azar (7 décembre), une quarantaine d’étudiants qui avait participé au rassemblement, sont encore dans les geôles du régime théocratique Iranien.

C’est ainsi que le collectif des familles des étudiants captifs appelle à une journée de mobilisation International le vendredi 28 décembre 2007.

Dans ce cadre, pour informer et mobiliser la communauté internationale sur le sort de ces étudiants, nous appelons les consciences progressistes à venir manifester ce jour là aux cotés du collectif des jeunes iraniens libres et de l’ ADPOI.

Collectif des jeunes Iraniens Libres

Paris, Le 26/12/2007

آرش پاکزاد در انتظار آزادی؟! یا ...

در پی تماس تلفنی دادستان بابل با خانواده آرش پاکزاد و اعلام اینکه آنها می توانند با آوردن وثیقه وی را آزاد کنند، خانواده آرش با در دست داشتن سند به آنجا مراجعه کرده اند. پس از انجام مراحل اداری و تأئید سند، و مراجعه به بازداشتگاه به آنها گفته شده که در فلان خیابان منتظر بمانند. پس از ساعتی انتظار، خانواده وی جویای وضعیت شده اند و مجددا به آنها گفته شده که به فلان میدان بروند و منتظر بمانند. اما پس از چند ساعت انتظار در هوای سرد هیچ خبری نشده است. خانواده وی دوباره وضعیت را جویا شده اند و با این پاسخ بی رحمانه مواجه شده اند که امروز دیگر ساعت اداری پایان یافته و بهتر است که آنها هم بروند. ظاهرا شکنجه های روحی خانواده ها نیز همزمان با آزار دانشجویان در بند بخشی از برنامه ی مسوولان در رابطه با این پرونده ها است. آرش پاکزاد هنوز در بازداشتگاه است.

تماس علی سالم با خانواده اش

علی سالم پس از گذشت بیش از سه هفته از دستگیریش، دیروز برای اولین با خانواده خود تماس گرفت و از سلامت خود خبر داد.
نسیم سلطان بیگی، ایلناز جمشیدی و انوشه آزادبر نیز به ترتیب طی دو روز گذشته و امروز با خانواده های خود تماس گرفته اند. ظاهرا همه آنها وضع روحی خوبی داشته اند و گفته اند که وسایلی که برایشان فرستاده بودند به آنها رسیده است.

گزارشی از دیدار جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران با خانواده های دانشجویان در بند (29/9)

پنج شنبه 29 آذر جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران در منزل مادر یکی از دانشجویان در بند با تعدادی از خانواده های دانشجویان دیدار کردند. این دیدار با حضور دکتر زرافشان، وکیل دانشجویان و از اعضای کانون، فریبرز رئیس دانا، علیرضا ثقفی، منیژه عراقی، علیرضا جباری، اکبر معصوم بیگی، نازی اسکویی، آقای امینی، ناهید خیرابی( روزنامه نگار و فعال سیاسی) و تنی دیگر از فعالین فرهنگی و سیاسی و به منظور ابراز همدلی این بزرگواران با خانواده ها برگزار گردید. ابتدا برخی از خانواده ها شرح مختصری از نحوه و زمان دستگیری عزیزانشان ارائه دادند و بعضا تاکید کردند که تا کنون هیچ تماسی با فرزندان خود نداشته اند. آنها همچنین نگرانی خود را از وضعیت جسمی و روحی بچه ها و نیز اتهامات و نسبتهایی که به آنها داده می شود ابراز کردند. در ادامه آقای زرافشان ضمن دلداری دادن به خانواده ها به آنها اطمینان داد که همه این دوستان در کنار وکلای دانشجویان از آزادی بچه ها حمایت خواهند کرد و به افراد و گروه های سوء استفاده گر چه در داخل و چه در خارج از کشور اجازه نمی دهند که از این جریان برای تبلیغات و سم پاشی های خود استفاده کنند.
پس از آن برای تلطیف جو آقای سهیل آصفی، روزنامه نگار، که خود پس از تحمل دو ماه زندان انفرادی به تازگی آزاد شده بود، شعری را که به بهروز کریمی زاده و سایر رفقای دربند تقدیم کرده بود خواند که باعث دلتنگی بسیاری از خانواده ها برای عزیزانشان شد.
پس از آن آقای رئیس دانا نیز سخنانی در رابطه با حقانیت تفکر و فعالیت این دانشجویان که از وضع عینی و نابسامان اقتصادی در ایران نشأت می گیرد ایراد کرده وناراحتی خود را از این اقدام علیه دانشجویان اعلام کرد.

طبق اخبار رسیده، خانم سیمین بهبهانی نیز برای شرکت در این دیدار آماده بوده اند که متأسفانه به دلیل ناهماهنگی موفق به حضور در جلسه نشده اند. ضمن عرض پوزش از این بزرگوار، از ایشان به خاطر همدلی شان سپاسگزاریم.

لازم به ذکر است که کانون نویسندگان ایران، نامه ای در اعتراض به این دستگیریها تهیه کرده که به امضای جمع کثیری از اعضای کانون رسیده است. (نامه کانون را می توانید در همین وبلاگ ملاحظه کنید.)

کمیته پی جوی آزادی دانشجویان از همه عزیزانی که در این دیدار شرکت کردند نهایت تشکر را دارد.

شعری از روزبه صف شکن


پیشگاهِ سه قطره خون بر شانزدهمین زخم آذرماه



دامانی رنگین از آهِ خون و اشک
که بادهای کویری در آن می پیچند،
با زوزه های مستانه یِ پیچ اندر پیچشان
و نهالِ دردی که از دهانِ نیمه بازت می روید.

بارانی رخنه کرده به خاک سرد
بر روزن های پیکرت
که می تراویدند عزمی سخت
به دیروزِ زندگان.

ای خشمِ خزان یافته یِ هزاذه های درد،
تاوانِ نگاهت را
آهنانی آب دیده
در دشنه هایی برّا چنان نشستند
که از هیمه های جویده ی دندانشان
سب به هیبت خود سوخت.

آذرخش نگاهت
به تاولی سوزان
می گداخت بر پیکرِ وهن
و سربینه یِ سنگین اراده ات
یگانه ای بود
که می جستی در خیل لبخند مردمان،
و اینک شطّ مردمان
که می گذرد از دهلیزهای پیکرت
و آن گاه آرام می گیرد
به دامان لبخنده ای مدام
که خشکیده بر شیار لبانت
و اینک
معشوقگانی سوگوار
با دامانی رنگین از آهِ خ.ن و اشک.

آسوده باش،
اکنونِ زندگان
تنها
به زیر خاک خواهی خفت.
آرام گیر،
بغضت را به زیر خاک ببار این بار.

شعر شماره 7 از کتاب "گلمیخ های سربین"، اثر روزبه صف شکن، (انتشارات آئینه جنوب )، 1384

کسی ازپا نمی نشیند.

گزارشی از تجمع دانشجویان در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

شب

با گلوی خونین

خوانده است

دیرگاه

دریا

نشسته سرد.

یک شاخه

در سیاهی جنگل

بسوی نور

فریاد می کشد.

با گذشت سه هفته از 16 آذر و دستگیری گسترده ی بیش از 40 دانشجو، دیروز، سه شنبه 4 دی ماه تجمع و تریبون آزادی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در حمایت از دانشجویان زندانی برگزار شد.
این تجمع با مشارکت طیفهای مختلف دانشجویی از جمله دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب ، دانشجویان کُرد و دانشجویان طیف دموکراسی خواه ساعت 12:30 در سلف دانشکده علوم اجتماعی و بدون فراخوان قبلی برگزار گردید. طبق قرار قبلی اعضای دفتر تحکیم نیز بایست حضور می یافتند اما به جز یک نماینده از آنها کسی حضور پیدا نکرد.

پیش از این دانشجویان پلاکارد ها و عکس های دانشجویان زندانی را به دیوار سلف آویختند. پلاکاردهایی چون : آزادی و برابری – اتحاد، مبارزه، پیروزی – همکلاسی هایمان را آزاد کنید – آکادمی در حصار فاشیسم – زندانی سیاسی آزاد باید گردد – فعالان چپ را آزاد کنید – دانشجویان کرد را آزاد کنید و... به چشم می خورد.
بیش از 100 تن از دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی و دیگر دانشجویان دانشگاه های تهران در این تجمع شرکت کردند، تعدادی از خانواده های دانشجویان دربند نیز در این تجمع حضور داشتند. تجمع با سرود یار دبستانی و شعار "دانشجوی زندانی آزاد باید گردد" آغاز گردید و پس از آن یکی از نمایندگان دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب به ایراد سخنرانی پرداخت. وی با معرفی دانشجویان زندانی و دفاع از مبارزه ی آزادی خواهانه ایشان دانشجویان را به اتحاد و تلاش برای آزادی آنان دعوت کرد. سپس یکی از فعالان کُرد دانشگاه تهران بیانیه دانشجویان و فعالان کرد را قرائت کرد. وی با رد اتهام تجزیه طلبی به فعالان کرد اذعان کرد که در واقع این حاکمیت است که مردم را به خودی و غیرخودی تجزیه کرده است. در ادامه، نماینده ی دانشجویان طیف دموکراسی خواه به ایراد سخنرانی پرداخت. او نیز بازداشت گسترده ی دانشجویان چپ را محکوم کرد و آزادی تمامی دانشجویان را خواستار شد.
در تمام مدت تجمع شعارهای "اتحاد ، مبارزه ، پیروزی" و "دانشجوی زندانی آزاد باید گردد" و "دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد" ، "سعید حبیبی آزاد باید گردد" به کرات از سوی جمعیت حاضر تکرار می شد.
دانشجویان مستقل دانشگاه علوم اجتماعی نیز به خواندن بیانیه خود پرداختند و مصرانه خواستار آزادی انوشه آزادبر و دیگر دانشجویان در بند شدند. یکی از همکلاسی های انوشه آزاد بر، دانشجوی زندانی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، با صحبت در مورد انوشه، وی را افتخار دانشگاه خود خواند و خواهان آزادی فوری انوشه و دیگر رفقا گردید.
سپس بیانیه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب دانشگاه های سراسر ایران قرائت گردید. در این بیانیه ضمن اشاره به سرکوب های دهشتبار دهه شصت و کشتارهای سال 67 و همچنین سرکوب کارگران خاتون آباد، و نیز افشای تلاش تمامی جناح های رژیم برای از بین بردن جنبش های آزادی خواه و برابری طلب جامعه در لفافه های گوناگون، اعلام نمود که فریاد رسای آزادی خواهی و برابری طلبی در دانشگاه حتی با سرکوب فاشیستی نیز ساکت نخواهد شد و تا آزادی تمامی دانشجویان زندانی مبارزه ادامه خواهد داشت. در ادامه یکی از دانشجویان به نمایندگی از دانشجویان دانشکده مدیریت به سخنرانی پرداخت و او نیز سرکوب و شکنجه ی دانشجویان را به شدت محکوم کرد.
در پایان دانشجویان با اعلام ادامه مبارزه و اعتراض تا آزادی تمامی دانشجویان زندانی با سرود "یاردبستانی" و "برپا خیز از جا کن..." به این تجمع خاتمه دادند.

حضور پرشور دانشجویان و حمایت های دلگرم کننده‌شان گرمای خاصی به وجود همه داد. آنها با برگزاری این تریبون آزاد نشان دادند که هرگز از پا نمی نشینند و در راه پیشبرد آزادیخواهی و برابری طلبی و برای آزادی رفقای دربندشان از پرداخت هیچ هزینه ای فروگذار نخواهند بود. آنان دیگر بار نشان دادند که آزادیخواهی و برابری طلبی در اساس جامعه ریشه دارد و با دست گیری 40 نفر، 100 نفر و 1000 نفر هم نخواهد خشکید. تا شکاف طبقاتی وجود دارد آزادیخواهی و برابری طلبی هم وجود دارد، تا ستم بر زن وجود دارد آزادیخواهی و برابری طلبی هم وجود دارد و ... این تجمع که بدون هیچ تبلیغ و حمایتی از طرف هیچ رسانه ای صورت گرفت گامی در این جهت بود. برخلاف تمام کارهایی که تا کنون انجام گرفته بود این حرکت خودجوش صدای رساتری بود و تاثیر چشم گیری بر همه داشت. فراموش نکنیم که فضای رعب و وحشت در جای جای جامعه به خصوص در بطن دانشگاه موج می زند. در حقیقت هر کس آن جا بود می دانست که ممکن است این حضور هزینه داشته باشد. واقعاً کسی ابایی از آن نداشت.کسی از پا نمی نشیند.

سه هفته پیش بود.

سه هفته پیش بود. همین روز یک شنبه. دو روز از مراسم بزرگداشت محکومیت قتل های پوینده و مختاری در امام زاده طاهر گذشته بود. دو قتلی که در کنار دهها مورد دیگر کمتر کسی در حاکمیت است که آنها را دست کم نشانه ضعف اگر نه نشانه سرافکندگی نظام نداند. آخر چطور چند مامور خود سر وزارت اطلاعات توانسته بودند در بالاترین سطوح آن وزارت خانه نفوذ کنند و در نظامی که همواره داعیه آزادی داشته است شنیع ترین قتلهای تاریخ را مرتکب شوند؟

اما گویا این همه درس عبرتی نشد تا رفتاری چنان فجیع را برای همیشه مانع شود. چند سال گذشت و به زهرا کاظمی برخورد جسم سخت با سرش!! را نسبت دادند. نسبتی آن قدر مضحک که باعث می شود بعد از چهار سال پرونده مجددا به جریان بیافتد.

به محمود صالحی کارگر اتحادیه خبازان سقز حتی در حالت اغما!! هم مرخصی داده نمی شود. او در تلاش بوده که مراسم اول ماه مه – روزجهانی کارگر را – در سقز به صورتی مستقل برگزار کند.

در همان مراسم پوینده و مختاری هم دانشجویان آزادی خواه و برابری طلبی که حضور داشتند آزادی کارگران و دانشجویان دربند را فریاد کرده بودند.

امسال قرار بود این دانشجویان مراسم مستقل 16 آذر را به خاطر مصادف شدن آن روز با جمعه در روز سه شنبه 13 آذر برگزار کنند. اما درست همان یک شنبه بود که موج دستگیریها گسترش بی سابقه ای یافت. آن قدر بی سابقه که تا روز سه شنبه بیش از سی تن از دانشجویان به اشکال مختلف دستگیر شده بودند.

زمان گذشت و پیگیری خانواده ها از همان شب آغاز شد. آنها عمدتا از طریق دوست و آشنای فرزندانشان از این دستگیریها مطلع می شدند. چرا که ماموران امنیتی خود را موظف نمی دانستنند با خانواده ها تماس بگیرند. خوب! لابد خودشان فرزندی نداشتند یا از اضطراب مادرانه چیزی نشنیده بودند.

زمان گذشت اما خانواده ها نمی توانستند و نمی توانند به غیاب فرزندانشان عادت کنند. این زخمی نیست که کهنه بشود. تولد فرزند دلبندِ دربند یا احیانا تولد این یکی که آزاد است ولی نمی تواند از آزادیش لذتی ببرد وقتی که خواهر یا برادرش در بند است، هر نگاه به چوب رختی که کسی از آن لباسی برنمیدارد تا به تن کند، هر غذای لذیذی که در غیاب آن عزیز تو بی مزه می شود، اینها و دهها یاد مشابه، مادر، خواهر، همسر و همه را وامیدارد که هرروز از این جا به آن جا بروند، امروز این کمیسیون در مجلس، فردا قوه قضاییه پس فردا رفتن به دفتر دکتر زرافشان وکیل دانشجوها روز دیگر استمداد از برنده جایزه نوبل صلح تا از نفوذش در جهت آزادی بی قید و شرط عزیزانشان استفاده کند. چرا که همه متفق القول می دانند جرمی مرتکب نشده اند.

چند روز بعد در شب یلدا سوز و سرما را به جان می خرند و وقتی که درخواست ملاقات عزیزان بی گناهشان بی پاسخ می ماند مقابل مخوف ترین جای شهریعنی زندان اوین به یاد عزیزان پشت دیوارشان شمع روشن میکنند. مقابل زندانی که امیدوار بودند پس از انقلاب 57 به موزه ای بدل شود برای نشان دادن زشتی های رژیم ستم شاهی نه دیواری مانع میان آنان و عزیزانشان.

اما مگر خواست این دانشجویان چه بود و چه مواردی را در آن روز مطرح کرده بودند؟ نگاهی به پلاکلاردها و شعارهای آنان پاسخ سوال ما را می دهد: مخالفت با حمله ی نظامی و تحریم اقتصادی؛ خواست تشکل های مستقل و واقعی اجتماعی؛ مخالفت با طرح هایی چون سهمیه بندی بنزین که معیشت مردم را تهدید می کند؛ تلاش در جهت پیوند جنبش دانشجویی با جنبش های کارگری و زنان. جالب آن که در این بین حتی یک مورد هم دال بر معاند بودن آنان نمی توان یافت. اما ظاهرا هنوز عوامل خود سر در وزارت اطلاعات کم نیستند و در واقع آن قدر قدرتمندند که می توانند بیانیه این وزارت خانه را رأساً بنویسند و به دانشجویان بزرگترین دانشگاه کشور همراه داشتن تیروکمان!! و کتب ضاله!! را نسبت دهند. شاید وقت آن رسیده که کل حاکمیت با تبرئه کلیه دانشجویان از تکرار سناریوهای بی اساس پیشین دست بردارد. تن یکی

گزارش شماره 10 از اقدامات خانواده ها*

امروز سه شنبه 4/10/86 و با گذشت بیش از سه هفته از دستگیری بچه ها خانواده ها همچنان راه دادگاه انقلاب و مجلس را می پویند تا بلکه یک قدم به آزادی بچه ها نزدیکتر شوند.
صبح امروزساعت 8.30 وکلای دانشجویان - آقایان زرافشان، شریف، سلطانی، رئیسیان، معصومی، ابوطالبی، داورزاده و خانمها پراکند، محمدی و میرزایی- به دادگاه انقلاب مراجعه کردند و توانستند وکالتنامه های خود را به دادگاه بدهند تا در صورت امکان برای امضا به بازداشتی ها داده شود. آنها همچنین می خواستند برای روشن شدن وضعیت بچه ها و بویژه آنهایی که شرایط مبهم تری دارند با قاضی حداد، معاون امنیت نیز ملاقات کنند که البته موفق نشدند. وکلا و برخی از خانواده ها تا حدود ساعت 11 آنجا بودند.

پس از آن خانواده مطابق قرار خود با آقای محمدی، ساعت 1.30 در مقابل مجلس برای چندمین بار گرد هم آمدند. آنها پس از 3 ساعت انتظار توانستند ساعت 4.30 و در مقابل در مجلس وی را ببینند. آقای محمدی مجددا به خانواده ها اعلام کرد که کلیه بچه ها مرتکب جرم شده اند اما درجاتش فرق می کند. وی نیز بدون وجود هیچ دادگاه و حکمی اتهام ارتباط با گروه های خارج از کشور، قصد براندازی، قصد جذب به گروه های خارج از کشور و پیکارهای مسلحانه را به بچه ها نسبت داد. وی گفت که این بچه ها تفکرات مارکسیستی داشته و قصد شیوع آن را داشته اند؛ و آنها جلو این امر را گرفته اند. وی همچنین افزود که آنها وزیر علوم را نیز به مجلس خواسته اند و از وی در مورد اینکه چرا گذاشته که وضع دانشگاه ها به اینجا برسد توضیح خواهند خواست.
وی در پاسخ به سوال خانواده ها در مورد آزادی بچه ها گفته است که همه بجز چند نفر آزاد می شوند آما زمانش معلوم نیست. یک سری از پرونده ها تکمیل شده و یک عده هم حاضر به همکاری نشده اند. وی در پاسخ به اعتراض خانواده ها در مورد بی قانونی دادگاه و اطلاعات و پاسخ نگرفتن از داخل و لزوم رو آوردن آنها به نهادها و نیروهای خارج گفت که در مورد آقای اکبر گنجی آقای بوش گفت که ما گنجی را آزاد می کنیم اما آقای گنجی تا وقتی که محکومیتش تمام نشد نتوانست بیرون بیاید.!
آقای محمدی همچنین به خانواده ها گفته است که اگر زیاد پافشاری کنند، بازجویی ها و پرونده به خانواده ها هم کشیده می شود!

در پایان خانواده ها اسامی بچه هایی را که تاکنون با منزل تماس نگرفته اند را به وی دادند و از وی خواستند که در مورد این افراد تاکید کند که امکان تماس تلفنی آنها با خانواده هایشان فراهم شود. این افراد شامل مهدی گرایلو، بهروز کریمی زاده، علی سالم، نادر احسنی، سعید حبیبی، مجید اشرف نژاد (و احیانا اسامی دیگری که شاید از قلم افتاده باشد) بود. آقای محمدی همچنین قول داد که برای عید غدیر برای تعدادی از بچه ها قرار ملاقات تنظیم کند.

پس از آن تعدادی از خانواده های دانشجویان دربند په دیدار آقای علی اشرف درویشیان رفتند. وی نیز با وجود ضعف زیاد جسمی به گرمی از آنها استقبال کرد و ضمن ابراز ناراحتی از این برخورد با دانشجویان و در بند بودن بچه ها حمایت خود را از خانواده های آنها اعلام کرد. (شرح کاملتر این دیدار در گزارش مستقلی آورده میشود.)

پیش از این خانواده ها روز 5 شنبه 29/9/86 در منزل مادر یکی از دانشجویان با سایر اعضای کانون نویسندگان ایران دیداری دوستانه داشتند. در این دیدار نیز مهمانان همدلی خود را با خانواده ها و حمایتشان را از آزادی بی قید وشرط بازداشت شدگان مراسم 16 آذر اعلام کردند. (شرح این دیدار در گزارش های آتی آورده خواهد شد.)

حمایت شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل از آزادی دانشجویان


شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل 2003 و دبیر کانون مدافعان حقوق بشر در ایران با امضای فراخوان کمیته پی جوی آزادی دانشجویان در بند، از آزادی بی قید و شرط دانشجویان حمایت کرد.

گزارش شماره 9 از اقدامات خانواده ها

امروز دوشنبه 3/10/86 خانواده ها ی دانشجویان ساعت 9 صبح در مقابل درب ملاقات زندان اوین جمع شدند تا بلکه بتوانند از مسوولین وقتی برای دیدار با فرزندان خود بگیرند. تک تک خانواده ها اسم ملا قات شونده و ملاقات کننده را در برگه های مخصوص ملاقات نوشته و خواستار دیدار با عزیزانشان شدند. اما آنچه در پاسخ به این درخواستشان شنیدند چیزی نبود جز اینکه بچه ها ممنوع الملاقات اند، آنها همکاری نمی کنند. پس از این دلشکستگی همراه با خشمی فروخورده، مادران و پدران تنها توانستند کمی پول و احیانا لباس برای فرزندان خود بفرستند که البته در مورد لباسها نمی توان مطمئن بود که به دست بچه هایشان خواهد رسید.
پس از آن خانواده ها تصمیم گرفتند که برای اعلام خواسته های خود – در درجه اول آزادی و در غیر اینصورت ملاقات با عزیزانشان- و نیز روشن شدن وضعیت فرزندانشان به دفتر آقای شاهرودی، رئیس قوه قضائیه مراجعه کنند. در دفتر آقای شاهرودی آنها با برخورد بسیار نامناسبی روبرو شدند و به آنها گفته شد که کارشان به آقای شاهرودی ربطی ندارد، هر وقت به محکومین حکم دادند آن موقع به آقای شاهرودی مربوط می شود. خانواده ها ساعت 2 بعد ازظهر از هم جدا شدند تا هر یک در تنهایی خود به عزیزی که بی گناه و تنها در این سرمای زمستان و دور از آنها و در پشت دست نیافتنی ترین دیوارها روزها را می شمارد فکر کنند.

خانواده های دانشجویان در بند به همراه وکلایشان، فردا ساعت 8.30 به دادگاه انقلاب مراجعه می کنند. همچنین ساعت 1.30 نیز با آقای محمود محمدی قرار ملاقات دارند.

نیما نحوی آزاد شد!

نیما نحوی دیروز پس از تحمل 9 روز انفرادی در بازداشتگاه اطلاعات ساری و سه روز زندان عمومی در بابل با وثیقه 6 میلیون تومانی از زندان عادی بابل آزاد شد. خانواده وی به دلیل در دست نداشتن این مقدار پول نقد ناچار به وثیقه گذاشتن سند منزل شده اند. نیما نحوی در تاریخ 20 آذر و پیش از آغاز تجمع دستگیر شده بود. آزادی نیمای عزیز را به خانواده وی و تمامی انسانهای آزاده تبریک می گوییم و از خانواده وی به خاطر اعلام حمایت مجدد خود تا آزادی همه عزیزان بی گناه دربند سپاسگزاریم.

گزارش شماره 8 از اقدامات خانواده ها

امروز یکشنبه 2/10/86 خانواده های دانشجویان دربند (10 خانواده به نمایندگی)، طبق قرار تنظیم شده با خانم عبادی ساعت 8 صبح در دفتر کانون مدافعان حقوق بشر حاضر شدند. خانواده ها خواستار حمایت و مساعدت خانم عبادی و کانون از آزادی بی قید و شرط دستگیر شدگان بودند. خانم عبادی نیز به گرمی از آنان استقبال کرده و گفت که کانون مدافعان حقوق بشر به هر نحو ممکن در راستای آزادسازی این بچه ها تلاش می کند.
پس از آن خانواده های دانشجویان به اتفاق و طی یک تصمیم جمعی به مقابل سازمان ملل (پشت حسینیه ارشاد) رفتند تا بخشی از نگرانی خود را با آنها تقسیم کنند. مادر آرش پاکزاد که با عزمی راسخ در راه آزادی پسرش و سایر دانشجویان در بند، از مازندران به تهران آمده بود نیز در مقابل سازمان ملل به سایرین پیوست. در آنجا خانواده ها با ذکر اینکه آنها خانواده های دانشجویان دستگیر شده در راستای مراسم 16 آذر هستند، خواستار دیدار با بک مقام مسوول شدند. خانمی برای شنیدن سخنان مادران به مقابل در آمد و توضیحات خانواده ها را گوش کرد؛ اما وی مُصربود که خانواده ها این صحبت ها را به صورت کتبی بنویسند و به آنها بدهند تا آنها به کمک آن بتوانند اقدام کنند. وی همچنین از تجمع خانواده ها در مقابل این سازمان بسیار هراسناک بود و معتقد بود که ممکن است برای خود خانواده ها مشکل ایجاد شود. اما همه ی مادران یکصدا بر این عقیده بودند که دیگر آب از سرشان گذشته است و جای نگرانی نیست. سربازان نگهبان نیز دائم سر می کشیدند و علت این جمع شدن را می پرسیدند. در نهایت قرار شد که خانواده ها نامه ی مختصری تهیه کنند و به این سازمان بدهند تا آنها اقدام لازم را انجام دهند. با گذشت زمان به وضوح فضای مقابل سازمان امنیتی تر می شد و نیروهای امنیتی قصد سر در آوردن از کار خانواده ها و پیش گیری از هر گونه اقدام آنها را داشتند.
پس از ترک سازمان ملل خانواده ها به مقابل مجلس رفتند تا از آقای محمدی، رئیس کمیته امنیت خارجی کمیسیون امنیت ملی، در مورد اتفاقات نیفتاده! – آزادی یا ملاقات- توضیحی بخواهند. پس از 2 ساعت انتظار آنها تنها توانستند با منشی وی به صورت تلفنی صحبت کنند و اطلاع پیدا کنند که امروز نمی توانند با وی دیدار کنند. پس از آن آقای محمدی طی تماس تلفنی با یکی از مادران گفت که برای قرار ملاقات بعدی خودش آنها را خبر می کند. پیش از این و طی ملاقات قبلی نمایندگان خانواده ها با آقای محمدی، آنها امیدوار بودن که دست کم برای هفته گذشته یک امکان ملاقات با عزیزانشان پیدا کنند.

فردا دوشنبه ساعت 9 خانواده ها به بخش ملاقات بازداشتگاه اوین می روند. دوشنبه ها روز ملاقات بند 209 است و خانواده ها امیدوارند که بتوانند از مسوول اطلاعات امکان ملاقاتی با فرزندانشان بگیرند.

دیدار با شیرین عبادی برنده جایزه نوبل صلح

صبح امروز يكشنبه 2/10/86 خانواده هاي حدود 10 تن از دانشجويان به نمايندگي، براي ديدار با خانم شيرين عبادي، برنده جايزه نوبل صلح و دبير كانون مدافعان حقوق بشر در ايران، به دفتر كانون مراجعه كردند.
با گذشت سه هفته از اولين بازداشت ها در تهران (يكشنبه 11 آذر) هنوز برخي از خانواده ها نتوانسته اند كوچكترين تماسي با فرزندان و عزيزان خود داشته باشند. هيچ يك از دانشجويان دربند (در تهران) اجازه ملاقات با خانواده یا وكيل را نداشته اند و برخی از آنها هنوز یک تماس تلفنی هم نگرفته اند. و اين همه بي خبري و دوري از عزيزان بي گناهشان و نگرانی از وضعیت آنهاست كه خانواده ها را به هر روزنه اي كه آنها را يك قدم به آزادي فرزندانشان نزديك كند رهنمون مي شود.
امروز خانواده هاي دانشجويان در بند از كانون مدافعان حقوق بشر و خانم عبادي خواستند كه نهايت مساعدت خود را در راه آزادي بي قيد و شرط عزيزانشان كه به ناحق در زندانهاي انفرادي گرفتار آمده اند، بكنند. با توجه به صحبت های خانم عبادی حمایت کانون در قالب ارئه گزارش و اطلاع رسانی خواهد بود.
در این دیدار آقای سلطانی از وکلای مدافع دانشجویان دربند و از موسسان کانون مدافعان حقوق بشر نیز حضور بهم رساندند و ضمن اعلام حمایت ضمنی کانون از خانواده ها، به آنها اطمینان دادند که گروه وکلا (که تعداد آنها 10 نفر می باشد) از فردا و به طور دایم پیگیر وضعبت پرونده دانشجویان خواهند بود.
کمیته پی جوی آزادی دانشجویان در بند ضمن سپاس فراوان از خانم عبادی، بی صبرانه منتظر آزادی دانشجویان دربند است.

A Short Report

On the threshold of the University Students’ Day the “Equality and Freedom Seeking University Students” were preparing themselves to celebrate this day independently on Azar 13. Their protest against military attack, economic sanctions and internal despotism (increasing militarization of the society in general and universities in particular); the defense of the civil rights; solidarity of the social movements(Students, Workers and Women); the freedom of political prisoners and demarcation with the two wings(reformists and hard-liners) in the authority were among their pivotal demands. Their way to achieve these goals was the formation of an independent organization for further solidarity among the students.

But these were not tolerable for persons in power.

The arrests began with Milad Moini, Behrang Zandi and Hamed Mohammadi on Wednesday Azar 7. As the first two ones were released on Azar 8, a hope was developed reinforcing the possibility that these arrests were not chain ones. However, this hope was shattered before long as a new wave of arrests of the “Equality and Freedom Seeking University Students” continued 3 days later. Mehdi Grailoo(a student of the University of Tehran) was arrested by the Intelligence Forces as he was coming out of his house on Sunday morning. In the afternoon, two other “Equality and Freedom Seeking” students were detained as one of them Ilnaz Jamshidi (a Student of Azad University Tehran Central Branch) was her friend’s -Anoosheh Azadbar (a Student of University of Tehran)-guest. The security forces stormed the house and confiscated Anoosheh’s computer case, her brother’s Laptop and the documents related to Armane No(New Ideal) – a university monthly. The wave of the arrests continued as Saeed Habibi (A university activist and the ex-secretary of Tahkime Vahdat) and Behrooz Karimizade (the expelled student of the University of Tehran) were arrested on the same day. The arrests went on as Keyvan Amiri Elyasi ( a student of Sharif University of Technology) and Nasim Soltan Beygi (a student of Allameh University) along with a few cases of imprisonment in other cities on Sunday.

Although the determined students were receiving short mobile messages from unknown and suspicious phone calls which threatened them so that they would not hold their demonstration and about 30 of their comrades were arrested by the time of the demonstration Azar 13 (December 4) they commemorated this day with the participation of more than 700 students.

On that day, the University of Tehran witnessed one of the most unprecedented presences of the security and intelligence forces both at the University and on the streets around it. The declaration of the “Equality and Freedom Seeking University Students” was read by one of the students. Its central issues were: “A University is not A Garrison” and “No War”. A few of the students announced their viewpoints, namely, their protest against war, their protest against despotism and repression, the necessity of the unity of the different social movements: Women, Workers and University Students. They also called on the immediate and unconditional freedom of all political prisoners. During the ceremony and right after that we witnessed more arrests, the number of which is now more than 40. In all the cases the security forces hardly felt themselves responsible to let the families of the imprisoned students know about their situation for a few days after their arrest.

The lengthy and stressful follow-up of their situation by the families showed the families in Tehran the way of notorious Evin Prison, where more than 3o students are detained. Most of the students are kept in ward no 209(related to the ministry of Information) where as a few are in the ward no (325 related to Sepah - the guardians of the Islamic revolution. One of the students is said to have committed suicide, an attempt which has been neither confirmed nor rejected by the authorities. The situation of the students in other cities are said to be even worse.

In a declaration, the ministry of information has condemned the students for many diversified and somehow ridiculous issues: from carrying catapults, having so-called misleading books, having alcoholic drinks and even drugs and sound grenades.

It has been more than 3 weeks since the beginning of these arrests and during this period neither the family members nor the students’ lawyers have been permitted to meet them. In a few cases the inspectors have threatened the families so that they may not ask for a lawyer. Since new arrests are going on every day, nobody knows about the future of the imprisoned students.

In the following you may find a partial list of the students arrested. We can never claim to have a full list of the students as the authorities have never issued a complete list of the detainees.

Mehdi Gerailoo- University of Tehran
Nader Ahsani - Ex-student of the University of Mazandaran
Anoosheh Azadbar - University of Tehran
Ilnaz Jamshidi - Azad University of Tehran(south branch
Behrooz Karimizadeh - Expelled student of the University of Tehran
Saeed Habibi - Ex-student of the Sharif University of Technology
Ali Salem - Amirkabir University of Technology
Milad Omrani - Shahid Rajayi Teacher Training University
Abed Tavancheh - Expelled student of Amirkabir University of Technology -Released
Yaser Pirhayati - Shahed University
Roozbeh Safshekan - University of Tehran
Saeed Aghamali - Art University of Yazd
Roozbehan Amiri - University of Tehran
Nasim Soltanbeigi - Allame Tabataba'ee University
Mahsa Mohebbi
Keyvan Amiri - Sharif University of Technology
Hadi Salari - Shahid Rajayi Teacher Training University
Amir Aghayi - Shahid Rajayi Teacher Training University
Farshid Farhadi Ahangaran - Shahid Rajayi Teacher Training University
Mohsen Ghamin - Amirkabir University of Technology
Soroosh Hashempoor - Shahid Chamran University of Ahvaz
Hamed Mohammadi - University of Mazandaran - Released
Arash Pakzad - University of Mazandaran
Hassan Maarefi - University of Mazandaran - Released
Behrang Zandi - University of Mazandaran - Released
Peyman Piran
Majid Ashrafnejad - Shahid Rajayi Teacher Training University
Ali Kalayi - Azad University
Amir Mehrzad
Shoan merikhi- University of Mazandaran
Sara Khademi- University of Mazandaran - Released
Nima Nahvi-Technical University of Babol
Mohammad Saleh Ayuman- Graduate student of Political Science
Sohrab Karimi- Graduate student of Political Science
Farshad Dustipour- Mechanical Engineering
Javad Alizadeh- Graduate Student of Political Science
Parsa kormanjiyan- Azad University of Kermanshah - Released
Alireza Heidari- Azad University of Kermanshah - Released

Bahram Shojaii- Azad University of Tehran
Younes MirHoseini- Bahonar University of Shiraz -Released
Milad Moini – University of Mazandaran - Released

نامه ی جمعی از نويسندگان ايران در اعتراض به ادامه ی بازداشت های دانشجويان

روشنفکران! زنان و مردان آزاده!

روز 11 آذر و روزهای بعد بيش از 30 تن از فعالان دانشجويی به بهانه ­ی "قصدِ" برگزاری مراسم 16 آذر، روز دانشجو، بازداشت شدند و تا امروز هم­ چنان در بازداشت به سر می­برند.

امضاکنندگان اين نامه ضمنِ ابراز نگرانی شديد از وضعِ ناروشن اين دانشجويان و برخوردهای امنيتی و پليسی با مقوله­ ی فرهنگ و دانشگاه و دانشجو، بر آن اند که خواستِ آزادی نه ويژه­ ی دانشجويان که خواستِ همه ­ی مردمی است که از سانسور و سرکوب و آزار به جان آمده­ اند.

امضاکنندگان زير خواهانِ پايان بخشيدن به اين وضع ناگوار در همه ­ی عرصه­ های فردی، فرهنگی، اجتماعی و سياسی، و آزادی فوری و بی ­قيد و شرطِ دانشجويانِ دربند اند.


سيمين بهبهانی- علی­ اشرف درويشيان- ابراهيم يونسی- انور خامه­ ای- پرويز بابايی- بابک احمدی- ضياء موحد- مجيد امين ­مويد- قطب ­الدين صادقی- ناصر زرافشان- فريبرز رييس ­دانا- سيدعلی صالحی- محمد محمدعلی- محمود استادمحمد- محمد خليلی- فرج­ الله شريفی- حسن مرتضوی- فرزانه طاهری- جاهد جهانشاهی- محمد شريف- قاسم روبين- عباس مخبر- محمد قائدشرفی- فريبا وفی- شيوا ارسطويی- ناهيد فروغان- يونس تراکمه- مهين خديوی- ناهيد موسوی- احمد باطبی- مظفر درفشی- علی صداقتی ­خياط- رضا خندان (مهابادی)- علی ايرانلو- حميدرضا نجفی- فرخنده حاجی­زاده- یوسف­ عزيزی ­بنی ­طرف- کامران جمالی- فاطمه سرحدی­ زاده- علی­رضا ثقفی- حسين حضرتی- منيژه عراقی- حميد يزدان­پناه- علی­ اصغر شيرزادی- عليرضا جباری- فلامک بردايی- حسين افشار- علی عبداللهی- ری­را عباسی- فرامرز سه­دهی- حسين صفاری­دوست- فريدون چمنی- فرزانه آقايی­پور- محمد زندی- شمس آقاجانی- محمد رئوف­ مرادی- رضا مرادی­ اسپيلی- رضا عابد- ناهيد سرشکی- بهنام ناصری- آرش عندليب- رحيم رسولی- محمد حيدر- هژير پلاسچی- انوش صالحی- حسن صانعی- مريم آموسی- مه­آ محقق- اکبر معصوم ­بيگی- نسترن موسوی.

٢٨ دسامبر را به روز جهانی اعتراض به دستگیری دانشجویان در ایران تبدیل خواهیم کرد!

مردم آزادیخواه!

بیش از دو هفته است که ٤٣ تن از دانشجویان و فعالین سیاسی دانشگاه های ایران طی عملیات های شبانه از روز ٢ دسامبر ربوده شده و یا در جریان مراسم های روز دانشجو در روز ٧ دسامبر و پس از آن در ایران دستگیر و زندانی شده اند.

به دستگیر شدگانی که جرمی جز دفاع از آزادی و برابری ندارند٬ به دانشجویانی که مخالفت خود را با فضای جنگی اعمال شده از طرف حکومت اعلام داشته بودند٬ به کسانی که دانشگاه را میخواهند نه پادگان نظامی را٬ به یاران ما که جرمی جز دفاع از انسانیت و عدالت ندارند٬ به برگزار کنندگان مراسم های روز دانشجو که بر پرچم هایشان نوشته شده بود، نه به جنگ، دانشگاه پادگان نیست! نه به تبعیض جنسیتی، کارگران اتحاد! آزادی و برابری! اتهاماتی واهی و ساختگی از جمله اقدام علیه امنیت ملی و حتی بمب گذاری وارد ساخته اند.

بر کسی پوشیده نیست که زندانیان سیاسی در بند ٢٠٩ و ٣٢٥ اوین در چه شرایط وخیمی به سر می برند. متاسفانه هر روز خبرهای ناگواری از سلامتی دانشجویان در بند به ما می رسد. طبق اخبار دریافتی، یاران ما زیر شدیدترین شکنجه ها و فشار های جسمی و روانی قرار دارند.وضع جسمی دانشجویان بسیار نگران کننده است. به زندانیان اجازه ملاقات و تماس با خانواده های خود داده نشده است. وکلای دانشجویان امکان ملاقات با موکلین خود را ندارند. دانشجویان زندانی در زندان های حاکمیت از اولیه ترین حقوق انسانی نیز محرومند!

این رفتار حکومت اسلامی با دانشجویان با اعتراضی جهانی روبرو گشته است. سازمان عفو بین الملل طی نامه ای رسمی به سران حکومت نسبت به دستگیری دانشجویان اعتراض کرده است٬ رﺋیس پارلمان اروپا خواهان آزادی فوری دستگیر شدگان شده است. طی دو هفته گذشته صدها نامه همبستگی از سراسر جهان به دست ما رسیده اند٬ آکسیون ها و تظاهرات های متعددی در سراسر جهان علیه این رفتار وحشیانه تاکنون صورت گرفته است.

ما دانشجویان آزایخواه و برابری طلب٬ به نمایندگی از همه دانشجویان ایران از این موج همبستگی با احساسی افتخارآمیز تشکر میکنیم. واقعیت اما این است که علیرغم این اعتراضات وسیع از طرف مجامع بین المللی و مردم آزادیخواه جهان٬ یاران ما هنوز در بند هستند.

برای تقویت جنبش آزادی دانشجویان زندانی باید اقدامی جهانی را سازمان داد!

به این مناسبت ما روز جمعه ٢٨ دسامبر برابر با ٧ دی ماه را بعنوان روز جهانی اعتراض به دستگیری دانشجویان در ایران اعلام میکنیم. از همه شما٬ از همه سازمان ها٬ نهادها و مراجع بین المللی میخواهیم که در این روز هم زمان و از هر طریقی که امکان آن را دارید٬ اعتراض خود را به روند بازداشت ها اعلام دارید و همگام با دانشجویان آزادیخواه ایران٬ خواهان آزادی فوری همه دستگیر شدگان شوید. اعتراضات وسیع شما در خارج از ایران به نیروی اعتراضی ما در جامعه ایران قدرت و توان بیشتری میبخشد و موجبات آزادی سریعتر دوستان دانشجویمان را فراهم میسازد.

جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در ایران به حمایت های بیشتر شما نیاز دارد!


زنده باد آزادی!

زنده باد برابری!

دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دانشگاه های ایران

١٩ دسامبر ٢٠٠٧ - ٢٨ آذر ١٣٨٦

آزادی تعدادی از دانشجویان مازندران

حامد محمدی، بهرنگ زندی و حسن معارفی از دانشجویان بازداشتی مازندران که بیش از سه هفته در بازداشت بودند، پنج شنبه ۲۹ آذر آزاد شدند. میلاد معینی نیز پیشتر آزاد شده بود. با این حال، آرش پاکزاد، دیگر دانشجوی بازداشتی در مازندران هنوز در زندان به سر می برد.

گزارش شماره 7 : پیگیری ها ادامه دارد، اما تا به کی ...

صبح امروز شنبه 1/10/86 خانواده های 11 تن از دانشچویان دربند با امید به آزادی فرزندانشان -با توجه به وعده های داده شده به آنها- راس ساعت 10 یه دادگاه انقلاب مراجعه کردند. مطابق هر بار آنها نتوانستند با بازپرسی شعبه 2 ملاقات کنند و تنها از طریق تلفن با مسوول دفتر آقای موسوی، بازپرس شعبه 2، صحبت کردند. در کمال تعجب وی در پاسخ تک تک خانواده ها گفت که اصلا پرونده در اختیار آنها قرار ندارد. وی گفت که برگه های استعلام کامپیوتری تنها به این معنی است که اسم این افراد در لیست آنها قرار دارد، اما پرونده آنها ممکن است 2 ساعت دیگر یا 10 روز دیگر به دست آنها برسد.

زندان اوین و شب یلدا

امشب شب یلداست. طولانی ترین شب سال. آموخته ای امشب را تا پاسی از شب گذشته بیدار بمانی و در کنار سایر اعضای خانواده و دوستان خرامیدن زمستان را ناظر باشی. هندوانه ای و آجیلی برای این شب که هر چه هم گران باشد متناسب با فقر خود آن را فراهم می کنی: پسته کله قوچی اگر نشد با تخمه سیاه سر می کنی.

اما این همه در صورتیست که بی تابی تو را وا ندارد به مخوف ترین جای این شهر بروی. چند شمع دست و پا می کنی و چند هم بغض به تو می پیوندند و می روی پشت سردترین دیوار این شهر شمع ها را روشن می کنی.

وقتی پاره ای از وجودت را پشت این دیوار محبوس کرده اند و حالا نزدیک به بیست روز است نگذاشته اند او را ببینی و در عین حال به تو می گویند حال جگر گوشه ات خوب است، وا می مانی که اگر این طور است پس چرا نه می گذارند او را ببینی و نه می گذارند وکیل او پرونده اش را مطالعه کند. این همه تو را وا می دارد که این جا باشی.

آری شب یلداست. دما به وضوح زیر صفر است. یعنی اگر آب می بودی مدتی می گذشت و یخ میزدی. دور و بر اوین تاریک هم است. سرد است و تاریک. اما نه تو آبی و نه می توانی بپذیری که حال عزیز تو پشت این دیوارهای سرد و تاریک خوب باشد. آن هم در سلول انفرادی اوین!!

حالا نشسته ای و نظاره می کنی شمع ها را که می سوزند و در سوز شب یلدا هر چند لحظه یک بار خاموش می شوند. وتو با سماجت یک عضو خانواده آن را باز هم روشن می کنی و باز و باز.

آن چه در پی می آید گزارش واره ای از مراجعه حضور سی تن از خانواده ها و دوستانشان از ساعت 5-7 غروب سی ام آذر مصادف با شب یلداست:

مادر انوشه درحالی که پالتوی روشنی به تن داشت مثل همیشه با لبخند شیرینش به هر تازه وارد به جمع مادران مقابل درزندان اوین سلام می کرد. مادر نسیم با قیافه نگرانش به اطراف خود نظر می انداخت، مادر بهروز با آن چهره‌ی غمگین‌اش به هر فردی که از درِ زندان اوین خارج می شد پرسشگرانه و خیره می نگریست. مادر محسن گشاده روی و امیدوار از آزادی زود هنگام بچه ها صحبت می کرد. مینا همسر روزبه با چهره‌ی مهربان و صمیمانه اش با سایر مادران در حال گفتگو و دلداری بود. خواهر مهدی( الهیاری) نگران به تلفن خود می نگریست که جواب مادرم را چی بدهم، اگر بفهمد پس می افتد و حالا هم پشت خطی از شهرستان است. خواهر ایلناز با کنجکاوی در تلاش برای دریافت خبری جدید از این سو به آن سو می رفت. مادر کیوان نیز با احتیاط سعی میکرد برای دیدن بچه ها چاره اندیشی کند.

مادران با کوبیدن به در زندان، زندانبان را به پشت دریچه تعبیه شده‌ در کشاندند. هم صدا گفتند می خواهیم فرزندانمان را پس از 20 روز ببینیم، امشب شب یلدا است و ما می خواهیم لحظاتی را با آنها بگذرانیم. سرباز پشت دریچه در پاسخ گفت هر گونه دیداری منوط به مجوز خود مسئول بند 209 است. قرار شد برود از او کسب اجازه کند. پس از چند لحظه گفت امکان چنین دیداری نیست، این افراد ممنوع الملاقات هستند. به دادگاه انقلاب مراجعه کنید. مادران در جواب گفتند که الان دادگاه انقلاب را از کجا بیاوریم، الان شب یلدا است و ما می خواهیم حداقل صدای فرزندانمان را بشنویم. کم کم شمع های خود را روشن کردند و بر تعدادشان نیز افزوده می شد، چند نفری، تنها آمده بودند لحظاتی را در شب یلدا با خانواده های دانشجویان دربند بسر برند. پس از مدتی فردِ میانسالی که خود را جانشین زندان ( آقای خضایی) معرفی کرد از داخل زندان بیرون آمد، با نگاهی به پدر یکی از بچه ها که آن جا ایستاده بود علت تجمع را پرسید، مادران یکی پس از دیگری هر کدام هر چه به نظرشان می رسید بیان می کردند. و دیدار فرزندانشان را در خواست می نمودند. در این بین آن ها حتی به یک تماس تلفنی هم راضی شدند ولی آن فرد مسئول زندان هم چنان مسرانه و مدام تکرار می کرد که شما باید فردا صبح مراجعه کنید به دفتر اطلاعات و از آنها درخواست ملاقات کنید. تمام دفاتر اداری در این ساعت تعطیل هستند. شما فقط وقت خود را این جا در این سرما تلف می کنید، و موجب دردسر برای خودتان و فرزندان زندانیتان می شوید. از مادران اصرار برای دیدن و از آن مقام مسئول انکار. در این بین یکی از مادران با بیان شیرین خود به مسئول زندان گفت اگر نمی گذارید ما فرزندانمان را ببینیم اقلاً بگذارید آنها ما را ببینند. مادر دیگری می گفت ما نمی توانیم برویم منزل. کاری نداریم انجام دهیم و دلمان هم آرام نمی شود. حداقل اینجا که هستیم حس می کنیم به بچه ها نزدیک تر هستیم. نفر بعدی به مسئول زندان ملحق شد و مسرانه از مادران می خواست که پراکنده شوند وگرنه هم برای خودشان و هم برای فرزندانشان دردسر ایجاد می کنند. متذکر می شدند که تجمع در این جا معنی ندارد و فقط جلب توجه می کنید و صورت خوشی ندارد. اعضای خانواده و سایر حاضرینی که برای دلداری آنها آمده بودند شمعهای روشن را روی تل برفی نزدیک درب برافراشتند. مجبور بودند متفرق شوند. با دستانی خالی و دلهایی نگران به سوی منزلشان روانه شدند. بلندترین شبِ سال رامی بایست بدون ندایی از عزیزانشان سپری می کردند. اما چگونه؟ و با کدام روحیه؟

دیدار جمعی از فعالین سیاسی با خانواده های دانشجویان دربند

امروز جمعه 30/09/86 جمعی از افراد شناخته شده از طیف ها و گروهای مختلف فعال در داخل کشور به دعوت "کمیته‌ی تلاش برای آزادی بازداشت شدگان خودسرانه سیاسی و عقیدتی" پاسخ گفته و در منزل خانواده ی یکی از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلبی که در جریان مراسم 16 آذر امسال دستگیر شدند، با خانواده های این دانشجویان دیداری دوستانه داشتند. "کمیته پی جوی آزادی دانشجویان دربند" ضمن سپاس فراوان از قبول دعوت این عزیزان و اعلام همدلی و همبستگی شان با خانواده های دانشچویان در بند، گزارش مختصری از این دیدار را ارائه می دهد:

در این دیدار که امروز صبح برگزار شد، خانواده های 10 تن از دانشجویان دربند به همراه خانواده هایی که فرزندانشان مورد تهدید واقع شده و در معرض دستگیری هستند، و نیز برخی از زندانیان سیاسی سالهای قبل حضور داشتند. ابتدا خانواده ها شرح مختصری از نحوه دستگیری فرزندانشان و وضعیت آنها در این مدت ارائه دادند و پس از آن مهمانان محترم نقطه نظرات خود را در مورد این دستگیری های گسترده و آنچه امروز برای این دوستان و خانواده های آنها کارساز تواند بود مطرح کردند.

در ابتدا خانم مرضیه مرتاضی لنگرودی همسر آقای پیمان و عضو جنبش مسلمانان مبارز، ضمن آرزوی آزادی هر چه زودتر این فعالان دانشجویی دستگیرشده، این قبیل جریانات را امتحانی دانست که باعث پایداری و استحکام آنها در راهی که در پیش گرفته اند خواهد شد.

آقای علیرضا جباری، عضو کانون نویسندگان ایران نیز ضمن تقدیر از دانشجویان، گفت که این عزیزان واقعیت های سخت اجتماعی را دریافتند و این خود واقعیت است که با تمام قدرت و خشونت خود پیش می رود و همواره کسانی جان و جوانی شان را در این راه گذاشته اند و این سیر و حرکت همواره ادامه دارد. وی همدلی خود را بدین گونه ابراز کرد که "ما این احساس را داریم که خانواده خود ما اسیر این کوته بینی اجتماعی شده اند. وی افزود که این مبارزه تا رسیدن به نتیجه ادامه خواهد یافت، اما این حرکات هنوز منسجم نیست و خود جنبش دانشجویی نیز همینطور است و این امر طبیعتا محیط خارج از جنبش را نیز متاثر می کند. وی راه حل این مشکل را در اتحاد نیروها سوای مبانی اندیشه ای، تعلقات سازمانی و سایر عوامل بازدارنده، برای رسیدن به حداقل نتیجه ممکن دانست.

پس از آن آقای تاجیک از فعالین انجمن صنفی روزنامه نگاران ضمن تاکید بر همکاری، گفت که این قبیل جریانات همواره بوده است اما تبرئه دانشجویان امیرکبیر و سایر دانشجویان پیش از آنها گواه آنست که هیچ چیزی پشت این فعالیت ها نیست و دانشجویان بی گناهند.

سپس آقای کیوان صمیمی، مدیر مسوول نشریه توقیف شده نامه و عضو "کمیته تلاش برای آزادی بازداشت شدگان خود سرانه سیاسی و عقیدتی" حمایت خود را از این قبیل کارها و پیگیری ها اعلام کرد.

آقای سعید مدنی از فعالین ملی مذهبی ضمن عرض خسته نباشید به خانواده ها، در مورد بچه هایشان گفت که آنها برای آرمان خود تلاش می کنند و به طنز افزود که آنها در انفرادی هم می توانند به اندازه کافی به این مسائل بیاندیشند و پاسخ های خود را بیابند. اما در مورد خانواده ها، وی پی گیری را حق طبیعی آنها دانست و گفت که تجربیات نشان می دهد که پی گیری خانواده ها در کوتاه شدن دوره بازداشت ها بسیار اثرگذار است. وی همچنین گفت که ما و دوستانمان هم حداکثر تلاش خود را برای پیگیری برخورد قانونی و مشروع با این بچه ها خواهیم کرد. اما طبیعتا طرف مقابل این پیگیری ها را دوست ندارد. وی در پایان مجددا پیگیری های مکرر خانواده ها برای انعکاس دقیق وضعیت زندانی را در سرعت بخشیدن به این سیر بسیار موثر دانست.

آقای تقی رحمانی از دیگر فعالین ملی-مذهبی نیز مراقبت و پیگیری را بسیار موثر دانست. اما تقاضای دیگری نیز از خانواده ها داشت. آقای رحمانی از خانواده ها خواست که ضمن احترام به عقاید فرزندانشان، در این مبارزه با آنها همراه شوند و در فعالیت های سیاسی حضور داشته باشند. وی افزود که مخالفان حکومت های تند و عصبانی، خود نیز تند و تیز می شوند و حضور خانواده ها می تواند این مبارزه را لطیف تر کند. وی همچنین مبارزان چپ را مظلوم و مرغ عروسی و عزا خواند. وی راه حل رسیدن به بک دموکراسی نیم بند در ایران را وجود یک جامعه متعادل با حضور همه از راست تاچپ دانست.

پس از آن آقای بهاور، رئیس شاخه جوانان سازمان نهضت آزادی، ضمن ابراز انزجار از این حرکت حاکمیت در سرکوب کردن این دوستان به خاطر ابراز عقیده و انتشار چند مجله، اعلام کرد که در رابطه با مسائل حقوق بشر هر گونه مرزبندی بی معناست و باید از تمام گرایشات اعم از چپ و راست حمایت کرد. آقای بهاور همچنین ضمن اعلام اتحاد و همبستگی این سازمان با این دانشجویان و خانواده های آنها افزود که در عصر ارتباطات و با حضور رسانه های خارجی که قطعا بسیار تاثیرگذارند، اتحاد و همبستگی داخلی می تواند به مراتب تاثیرگذارتر باشد.

در این دیدار آقایان محمودی، فخرایی و خندان نیز آقای بهاور را همراهی می کردند.

سپس آقای مهدی امین زاده از اعضای سازمان ادوار تحکیم وحدت همدلی خود را با بیان این نکته که خانواده ها فشار مضاعفی را در مقایسه با فرزندانشان در زندان تحمل می کنند ابراز کرد. وی گفت که در جامعه ای هستیم که فضای آن بسته است و سیستم امنیتی پیش بینی ناپذیر است، به همین دلیل خانواده ها در شرایط بغرنجی قرار دارند و از وضعبت داخل زندانها نیز خبری ندارند. وی با توجه به تبرئه دوستان امیرکبیر، نسبت به آزادی دانشچویان چپ هم ابراز امیدواری کرد. در ادامه آقای امین زاده توضیحاتی در مورد سیر جنبش دانشجویی از بعد از انقلاب فرهنگی و یکدستی اجباری در فضای دانشگاه، تا گذراندن تجربه اصلاحات و وضعیت نابالغ جنبش دانشجویی در دانشگاه ها و بلوغ تدریجی این جنبش در طی 2 تا 3 سال اخیر ارائه داد. او وجود تکثر و هوبت های مختلف در جریانات دانشجویی به ویژه رشد جریان دانشجویی مستقل چپ را امری مثبت و نشانه ی این بلوغ دانست.

در ادامه شایا شهوق ،روزنامه نگار، دفاع از حقوق بشر در ایران را در یک مرحله ی تاریخی مهم دانست. وی گفت که اتهاماتی چون ارتباط با گروه های خارج از کشور حربه هایی برای جلوگیری از پیشرفت امر دفاع از حقوق بشر هستند و این که دیگر کسی گول چنین اتهاماتی را نمی خورد.

آقای موسوی خوئینی ها، نماینده ی ادوار تحکیم و جوانترین نماینده ی مجلس ششم سخنانش را با آرزوی آزادی همه ی کسانی که به صورت غیر قانونی در زندان به سر می برند آغاز کرد. به نظر وی بعد رسانه ای و اطلاع رسانی در مورد این موضوع آن چنان که باید و شاید پیش نرفته است و اعلام کرد که به سهم خود در تقویت و تداوم این کار خواهد کوشید. وی در ادامه گفت که از کسانی که جبهه ی دموکراسی خواهی و حقوق بشر را ایجاد کرده اند انتظار فعالیت بیشتری می رود، به ویژه در مورد دانشجویان آزادیخواه و برابری طلبی که اکنون به ناحق در زندانند.

در پایان این دیدار نیز آقای سیامک طاهری عضو کانون نویسندگان ایران و کانون دفاع از آزادی زندانیان سیاسی ابراز امیدواری کرد که دانشجویان زندانی تنها نمانند و طیف های مختلف از آنان دفاع کنند.

در خاتمه کمیته ی پی جوی آزادی دانشجویان دربند باز هم از ابراز همدلی تمامی دوستانی که دعوت کمیته ی تلاش را پذیرفتند قدردانی کرده و دست همه ی کسانی را که از آزادی دانشجویان دربند حمایت می کنند به گرمی می فشارد.

فراخوان گروهی از فعالین دانشجویی و اتحادیه ای به تجمع در لندن

تظاهرات برای آزادسازی دانشجویان زندانی در ساعت 3 بعد ازظهر شنبه 22 دسامبر مقابل سرویس جهانی بی بی سی، بوش هاوس، استرند، لندن WC2 متروی هولبورن

در واکنش به دستگیری بیش از 40 تن از فعالان دانشجویی در اوایل دسامبر به وسیله ی حکومت اسلامی گروهی از فعالین دانشجویی و اتحادیه ای از جمله برخی از اعضای AWL بیانیه زیر را تهیه کردند. لطفاٌ نام خود را وارد کنید.

فعالین دانشجویی ایرانی را آزاد کنید!

ما به عنوان کارگران و فعالین دانشجویی، دستگیری بیش از 40 تن از فعالین دانشجویی را به وسیله ی رژیم ایران از تاریخ 4 دسامبر ( 11 آذر براساس تقویم ایرانی ) می کنیم .این تاریخ که سالها روز اعتراض دانشجویی بوده است، اکنون نماد مبارزه دانشجویان علیه رژیم دین سالار- سرمایه داری رژیم جمهوری اسلامی است همان گونه که علیه دیکتاتوری شاه این چنین بود. این فعالین پیش از فرارسیدن این روز و در پی تظاهرات و آکسیون هایی که در برخی از شهرها رخ داد دستگیر شدند. بر اساس گزارش های رسیده بسیاری از آنان در زندان مخوف اوین بازداشت شده اند و مورد شکنجه قرار گرفته اند.

این برخورد تازه ترین سرکوبی است که به وسیله ی جمهوری اسلامی اعمال شده است این برخورد در پی سرکوب شدید کارگران ایران و آزار شدید رهبران اتحادیه ای همچون منصور اصانلو ریئس اتحادیه ی اتوبوس رانی و محمود صالحی فعال اتحادیه ای خبازان سقز صورت گرفته است. رژیم ایران قویاٌ از اتحادِ روبه رشد میان کارگران ایران و جنبش های دانشجویی آگاه است. در این بین از خطر تهدید آمریکا برای قانونی جلوه دادن خود و توجیه سرکوب استفاده می کند.

ما از حکومت ایران تقاضا داریم که کلیه ی دانشجویان، زنان و فعالان جنبش کارگری را آزاد کند و از تمامی فعالین طبقه ی کارگر، دانشجویان، فعالین چپ و سازمان های درون بریتانیای کبیر را به همبستگی با دانشجویان و زنان علیه تهدیدهای دو گانه ی نظامی گری آمریکا و سرکوب دین سالار- سرمایه دار دعوت می کنیم.