دوستان، همراهان،
یاری شما و هم راهیتان در کنار کمیته ی پی جوی آزادی دانشجویان در بند نخستین پاسخ های مثبت خود را حاصل کرد. طی هفته ای که گذشت تعداد 11 تن از این دانشجویان موفق به دیدار خانواده های خود شدند، یکی از آنان (روزبهان امیری) در تهران و دیگری(آرش پاکزاد) در استان مازندران آزاد شدند.
همه ی آنها که تجربه ی زنده گی در ایران را داشته اند به خوبی می دانند که دولت های حاکم بر این کشورجز با تلاش ها و مقاومت های دسته جمعی، خود را موظف به مراعات کمترین حقوق حقه ی شهروندان خود نمی دانند. اگر بیش از سه هزار امضای آگاهانه و محکوم کردن این بازداشت های غیر قانونی از سوی شما نبود، ما خانواده ها شهامت پی گیری های شبانه روزی وضعیت فرزندانمان را نمی یافتیم.
با وجود این، مبارزه برای آزادی این دانشجویان به پایان نرسیده است و چه بسا با دست گیری و ربوده شدن 12 تن از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب، در همان روزدوشنبه24 آذر که تعدادی از خانواده ها توانسته بودند ملاقات بگیرند، وارد مرحله تازه تری شده است.
ظاهرا مقامات حاکم برایران قصد دارند هر گونه صدای آزادی خواهی و برابری طلبی را از سوی دانشجویان قویا سرکوب کنند. دانشجویان به عنوان نظری ترین، پرشورترین و پر انرژی ترین قشر جامعه در این برهه هدف گسترده ترین هجوم تاریخ این کشور پس از دهه شست قرار گرفته اند. اما اگر حاکمیت ایران بتواند قشری با این مختصات را سرکوب کند آیا تعجبی دارد که برای مثال به محمود صالحی فعال کارگری شهرستان سقز، که اکنون در زندان سنندج در بند است، حتی در حال اغماء نیز اجازه مرخصی برای درمان ندهد؟ آیا تعحبی دارد اکنون که خطر نابینایی منصور اصانلو می رود هم چنان مقامات قضایی از امکان جراحی چشم او ممانعت به عمل می آورند؟ آیا نمی باید برای مثال سندیکای شرکت واحد که همیشه مورد حمایت این دانشجویان بوده در کنار سایر جمع های کارگری به گسترده ترین حمایت ها دست بزند؟ آیا نمی باید جنبش زنان که نه تنها بدنه ی اصلی بلکه حتی نظریه پردازان آن از میان دانشجویان هستند فعالانه این دست گیری ها را محکوم کند وصدای خانواده های این دانشجویان را به گوش همگان برساند و خود پیام آوران جلب همراهی گسترده ترین بخش مردم باشد؟ آیا جامعه پزشکی ایران نمی باید نسبت به نامه پدر یکی از این دانشجویان یعنی دکتر ایرج صف شکن واکنشی مناسب تر نشان دهد؟ بیاییم ضرورت طرح آزادی خواهی و برابری طلبی را در کنارِهم به همگان یادآوری کنیم.
۳ نظر:
شما لینک شدید
چه بگويم هر چه مي بينم . نبينم؟
افسوس هر چه هست وارونه . ميبينم
گرچه حقيقت دارد اما:
خواهرم حقوق مدنيت سياسي شده است
اعتراض مسالمتي اقدام عليه امنيت ملي شده است
دوست روزنامه نگار كارهاي تو هم
همان اقدام عليه امنيت شده است
دانشگاه شعبه ي اوين شده است
اوين هم خود گلچيني شده است
بازداشتگاه چوبه دار شده است
تفتيش عقايد مد شده است
بست است. است. بست است
صبر كن .در ذهنم سوالاتي است
راستي دوست دانشجو روز دانشجويمان همان.....است؟
كمي شك دارم! تقويم خاطرات هر روز شده است؟
نام ايران قبرستان دانشجو شده است
بگرييم به حالمان هر چه بد است است
بست است. است. بست است
آزادي آرزويي شده است.
تا آژادی تک تک رفقا با آنها خواهیم بود.نه فقط به خاطر اینکه رفیقند،که راهمان یکی است.زنده باد آزادی و برابری
ارسال یک نظر